مهدیمهدی، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 18 روز سن داره
شروع وبلاگشروع وبلاگ، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 11 روز سن داره

قشنگترین بهانه زندگیم

مهدی جونم مریض شده

عزیز دل مامان باز امروز تب کردی خیلی ناراحت شدم اخه تو تازه خوب شده بودی زود با بابایی بردیمت پیش دکتر صبحی دکتر گفتند چیز خاصی نیست امیدوارم همینجوری باشه الهی مامان فدات بشه خدا کنه دیگه مریض نشی اخه من طاقت ندارم تورو تب دارو بی حال ببینم به اندازه همه دنیا دوستت دارم ...
13 آبان 1392

خونه دایی جون

امروز با مهدی جونم اومدیم خونه دایی جون ظهر با مهدی و زن دایی رفتیم مدرسه دنبال علی  جون پسر دایی مهدی  علی جون کلی از دیدن مهدی خوشحال شد گل پسرم امروز کلی خوشبحالش شد کلی با علی بازی کرد امروزم با وجود پسر عزیزم روز خیلی خوبی بود           خدایا شکرت که این فرشته مهربون را به ما دادی
12 آبان 1392

اولین های مهدی...

پسر قشنگ من در بیست روزگی اولین لبخندشو زد و درست پنج روز بعد اولین اغونش را گفت در سه ماهگی برای بار اول به روی شکم خود چرخید مهدی جونم در پنج ماهگی غلت زدن را یاد گرفت  عسل وقتی رفت تو شش ماه با کمک ما نشست و در هفت ماهگی بدون کمک نشست و بالاخره این گل پسر در هشت و نیم ماهگی چهار دست و پا رفت و کلی مارو خوشحال کرد  و الان که نه ماه و ده روزشه از مبل میگیره و بلند میشه و چند قدمی بر میداره که من قربون اون پاهای  کوچولوش برم ... اولین مسافرتش به استان یزد بود و دومین مسافرتش سفر به مشهد مقدس بود  کلماتی که که مهدی جونم میگه: بابا   مامان   دد    ابه    نی نی به به ...
11 آبان 1392